کد مطلب:277044 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

تصور صحیح
تصور صحیح درباره ی شعیب بن صالح، همانگونه كه دانشمند محترم آقای عسكری در توضیح خود آورده اند این است كه: به حسب بسیاری از روایات «شعیب» صاحب اصلی دعوت و انقلاب نیست بلكه او یك انسان متهور شجاع و دلاوری است كه در هنگام جنگ و نبرد و مقابله ی با دشمن سخت حمله می كند و مردانه می جنگد و برای رضای خدا قدم برمی دارد. و او یك فرد غیرمعروفی است كه كمتر كسی به او توجه دارد و دلیل این گفتار: روایاتی بی شماری است كه قسمتی از آنها در بخشهای گذشته تقدیم خوانندگان محترم گردیده و قسمتی هم در اینجا برای مزید اطلاع تقدیم می كنیم:

1- مرحوم علامه ی مجلسی (رضوان الله علیه) در كتاب «بحارالانوار» از «غیبت نعمانی» از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی برخی از علائم ظهور كه در ضمن آن به پاره ای از ویژگیهای ارتش و سپاه «هاشمی خراسانی» اشاره شده، حدیثی را بدین صورت نقل كرده است:



[ صفحه 535]



(و قال علیه السلام، و لابد من رحی تطحن، فاذا قامت علی قطبها و ثبتت علی ساقها، بعث الله علیها عبدا عسفا، خاملا أصله، یكون النصر معه، أصحابه الطویلة شعورهم، أصحاب السبال، سود ثیابهم أصحاب رایات سود، ویل لمن ناواهم، یقتلونهم هرجا.

والله لكأنی أنظر الیهم و الی أفعالهم، و ما یلقی الفجار منهم، و الأعراب الجفاة، یسلطهم الله علیهم بلا رحمة، فیقتلونهم هرجا علی مدینتهم بشاطئ الفرات، البریة و البحریة، جزاء بما عملوا و ما ربك بظلام للعبید». [1] .

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ناچار باید آسیائی بگردش درآید، [2] و همین كه كاملا بگردش افتاد و پا برجا شد خداوند بنده ی خدمتگذار فرمانبرداری را كه در راه خدا بسیار سخت گیر و گمنام است [3] برمی انگیزاند كه پیروزی با اوست.

یارانش كسانی هستند كه موی بلند دارند و صاحب ریش و سبیل هستند، لباسهایشان سیاه، و صاحبان پرچمهای سیاهند، وای بحال كسی كه با آنها به دشمنی برخیزد كه بی ملاحظه آنان را می كشند.

به خدای بزرگ سوگند كه گوئی من هم اكنون آنها را می نگرم و كارهای آنها و آنچه را كه بدكاران و عربهای ستمگر و جفاجو از دست آنان می بینند در پیش چشم من است. خداوند آنان را بدون اینكه برایشان رحمی آورند بر آنان مسلط می سازد، و در شهرهای ساحلی و بیابانی، ایشان را به جزای آنچه كه كرده اند بی محابا می كشند و از دم شمشیر می گذرانند و آنان را به كیفر اعمالشان می رسانند (و ما ربك بظلام للعبید) و پروردگار تو به بندگانش ستم روا نمی دارد. [4] .



[ صفحه 536]



2- متقی هندی، در كتاب «البرهان» در باب هفتم حدیثی را درباره ی هاشمی خراسانی و شعیب بن صالح، از امیرالمؤمنین علیه السلام بدین صورت نقل كرده است.

«عن علی بن أبیطالب علیه السلام قال: اذا خرجت خیل السفیانی الی الكوفة، بعث فی طلب أهل خراسان، و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدی، فیلتقی هو و الهاشمی برایات سود علی مقدمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السفیانی بباب اصطخر فتكون ملحمة عظیمة فتظهر الرایات السود، و تهرب خیل السفیانی، فعند ذلك یتمنی الناس المهدی و یطلبونه» [5] .

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چون لشكریان سفیانی بسوی كوفه، (و در نسخه ای از كوفه) خارج شدند، سفیانی آنها را بسوی مردم خراسان گسیل می دارد و مردم خراسان قیام می كنند و به جستجوی مهدی علیه السلام می پردازند.

پس سفیانی، و آن مرد هاشمی كه صاحب پرچمهای سیاه است و فرمانده سپاه او مردی بنام «شعیب بن صالح» می باشد، بهم دیگر می رسند، و سپس سفیانی با شعیب بن صالح در باب اصطخر [6] با هم روبرو می گردند، و جنگ بسیار بزرگی در بین آن دو نفر واقع می شود و (صاحب) پرچمهای سیاه پیروز می گردد و لشكریان سفیانی رو به هزیمت گزارده فرار می كنند و از معركه می گریزند. در آن هنگام مردم آرزوی مهدی علیه السلام می نمایند و به جستجوی او می پردازند.

این حدیث گرچه بسیار مختصر نقل گردیده است اما در عین حال پرده از روی بسیاری از مبهمات احادیث دیگر، برمی دارد و به خوبی نشان می دهد كه صاحب اصلی دعوت و نهضت «شعیب بن صالح» نیست، و بلكه مشخص می سازد كه رهبر اصلی ایرانیان در هنگام ظهور سیدی از دودمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله است كه شعیب بن صالح در هنگامه ی جنگ سمت فرماندهی سپاه، و سركردگی لشكریان آن سید را عهددار است.



[ صفحه 537]




[1] بحارالانوار، ج 52 ص 233، 232 و غيبت نعماني، ص 257. 256.

[2] مقصود از: آسيائي كه بگردش در خواهد آمد، وقوع جنگ است.

[3] در عبارت عربي متن «عبدا عسفا» آمده بود كه ما آنرا به بنده ي خدمتگذار و فرمانبردار ترجمه نموديم، به كتابهاي لغت مراجعه فرمائيد، در هر صورت مراد از اين بنده سختگير غيرمشهور، بحسب ظاهر، همان شعيب بن صالح است كه كسي او را نمي شناسد و يا به او توجهي ندارد و يا اينكه در بين مردم معروف نيست.

[4] از اين حديث به خوبي استفاده مي شود كه جنايت پيشگان عراقي در دريا و خشكي به دست سپاهيان ايراني به سزاي اعمال خود خواهند رسيد.

[5] البرهان في علامات آخرالزمان ص 152 حديث 26 باب 7.

[6] اصطخر معرب «استخر» است، و آن پايتخت داريوش كبير و خشايارشاه و اردشير اول در حوالي پرسپوليس - تخت جمشيد- است، كه اسكندر مقدوني آنرا آتش زد خرابه ي آن كه يك قسمتش معروف به تخت جمشيد است در حوالي مرودشت در استان فارس نزديك شيراز باقي است. گفته مي شود: معبد آناهيتا در شهر استخر بوده و لذا پادشاهان ساساني آنجا را گرامي مي داشتند. (لغتنامه دهخدا).